برای رد شدن از سيم خاردار بايد يک نفر روی سيم خاردار می خوابيد تا بقيه از روش رد بشن داوطلب زياد بود قرعه انداختند افتاد بنام يک جوان همه اعتراض کردند الا يک پيرمرد گفت چکار داريد بنامش افتاده ديگه عجب پيرمرد سنگدلی، دوباره قرعه انداختند بازم افتاد بنام همون جوان. جوان بدون درنگ خودش رو انداخت روی سيم خاردار در دلها غوغائی شد بچه ها گريان و با اکراه شروع کردند به رد شدن از روی بدن جوان همه رفتند الا پيرمرد. |
گفتند بيا: گفت: نه شما بريد من بايد بدن پسرم رو ببرم برای مادرش،
مادرش منتظره