فَسَقَى لَهُمَا ثُمَّ تَوَلىَّ إِلىَ الظِّلِّ فَقَالَ رَبِّ إِنىِّ لِمَا أَنزَلْتَ إِلىََّ مِنْ خَیرٍْ فَقِیرٌ(24(
فجََاءَتْهُ إِحْدَئهُمَا تَمْشىِ عَلىَ اسْتِحْیَاءٍ قَالَتْ إِنَّ أَبىِ یَدْعُوكَ لِیَجْزِیَكَ أَجْرَ مَا سَقَیْتَ لَنَا فَلَمَّا جَاءَهُ وَ قَصَّ عَلَیْهِ الْقَصَصَ قَالَ لَا تخََفْ نجََوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّلِمِینَ(25(
قَالَتْ إِحْدَئهُمَا یَأَبَتِ اسْتَْجِرْهُ إِنَّ خَیرَْ مَنِ اسْتَْجَرْتَ الْقَوِىُّ الْأَمِینُ(26(
قَالَ إِنىِّ أُرِیدُ أَنْ أُنكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتىََّ هَتَینِْ عَلىَ أَن تَأْجُرَنىِ ثَمَنىَِ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرًا فَمِنْ عِندِكَ وَ مَا أُرِیدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْكَ سَتَجِدُنىِ إِن شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّلِحِینَ(27(
قَالَ ذَالِكَ بَیْنىِ وَ بَیْنَكَ أَیَّمَا الْأَجَلَینِْ قَضَیْتُ فَلَا عُدْوَانَ عَلىََّ وَ اللَّهُ عَلىَ مَا نَقُولُ وَكِیلٌ(28(
هنگامى كه به سوى مدین روى آورد، گفت: امید است پروردگارم مرا به راه راست [كه انسان را به نتیجه مطلوب مىرساند] راهنمایى كند. (22(
هنگامى كه به آب مدین رسید، گروهى از مردم را بر آن یافت كه دامهایشان را آب مىدادند، و غیر آنان دو زن را دید كه [دامهایشان را از رفتن به سوى آب] بازمىدارند گفت: چه چیزى شما را بر بازداشتن [گوسفندان] وامىدارد؟ گفتند: ما [این دامهایمان را] آب نمىدهیم تا [این] شبانان [دامهایشان را] برگردانند و پدر ما پیرى كهنسال است [به این علت از انجام این كار معذور است.]
پس [موسى] دامهایشان را [به جهت كمك كردن به آن دو] آب داد، سپس به سوى سایه برگشت و گفت: پروردگارا! به آنچه از خیر بر من نازل مىكنى، نیازمندم. (24)
پس یكى از آن دو [زن] در حالى كه با حالت شرم و حیا گام برمىداشت، نزد او آمد [و] گفت: پدرم تو را مىطلبد تا پاداش اینكه [دامهاى] ما را آب دادى به تو بدهد. چون نزد او آمد و داستانش را بیان كرد، گفت: دیگر نترس كه از آن گروه ستمكار نجات یافتى. (25(
یكى از آن دو زن گفت: اى پدر! او را استخدام كن زیرا بهترین كسى كه استخدام مىكنى آن كسى است كه نیرومند و امین باشد [و او داراى این صفات است.
گفت: مىخواهم یكى از این دو دخترم را به نكاح تو درآورم به شرط آنكه هشت سال اجیر من باشى، و اگر ده سال را تمام كردى، اختیارش با خود توست [و ربطى به اصل قرار داد ندارد]، و من نمىخواهم بر تو سخت گیرم، و به خواست خدا مرا از شایستگان خواهى یافت. (27(
[موسى] گفت: این قرارداد میان من و تو باشد، هر یك از این دو مدت را به پایان برم هیچ تعدّى و ستمى بر من نیست، و خدا بر آنچه مىگوییم، نگهبان و وكیل است. (28(