زشتى و كيفر غيبت
خداوند بزرگ در مذمّت غيبت مىفرمايد:
وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ[1]: و هيچ يك از شما ديگرى را غيبت نكند، آيا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (به يقين) همه شما از اين امر كراهت داريد.
خداوند در نهى از غيبت تأكيد فرموده و آن را گوشت مرده آدمى تشبيه كرده است، تا مردم از آن پرهيز نمايند.
پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: در روز قيامت بنده را كه كارهاى نيكى انجام داده مىآورند، ولى در نامه اعمالشان چيزى ديده نمىشود، مىپرسد: پس كجاست كارهاى خوبى كه در دنيا انجام دادم؟ گفته مىشود: با غيبتى كه از مردم كردى
إرشاد القلوب / ترجمه سلگى، ج1، ص: 302
از بين رفت و در عوض[2] به آنها داده شد.[3] از سوى خدا به موسى وحى شد، كه هر غيبكنندهاى كه با توبه از دنيا برود، آخرين كسى است كه به بهشت وارد مىشود و هر غيبتكنندهاى كه بر آن اصرار داشته باشد، و با اين حال از دنيا برود و توبه نكند، اوّلين كسى است كه داخل دوزخ مىگردد.
در روايت وارد شده كه هر كس از او غيبت شود نصف گناهانش آمرزيده مىشود. و نيز در روايت آمده وقتى نامه اعمال برخى را به دستشان مىدهند، حسناتى در آن مىبيند، كه آنها را انجام نداده است، (و او حيران مىماند كه اين كارها را انجام نداده است) به او گفته مىشود، اين ثواب غيبتهايى است كه مردم از تو كردهاند.
يكى از علما گفت: اگر بخواهم از كسى غيبت كنم، از پسرم غيبت مىكنم، زيرا او به حسنات من سزاوارتر است، تا ديگران.
به حسن بصرى گفته شد: فلانى از تو غيبت كرده است؟
حسن هديهاى برايش فرستاد و به او پيام داد كه چون شما مقدارى از حسنات خود را به من هديه كردهاى، خواستم زحمت تو را جبران كنم.
جلوگيرى از غيبت كردن
در حديث است كه هر گاه نزد كسى از برادر مؤمنش غيبت شود و او از آن
إرشاد القلوب / ترجمه سلگى، ج1، ص: 303
جلوگيرى نكند؛ به خدا و رسول او صلّى اللَّه عليه و آله و سلم خيانت كرده است.[4] بزرگان گفتهاند: اگر سودى به برادر مؤمنت نمىرسانى، زيانى نرسان، و اگر شادش نمىكنى، غمگينش مكن، و اگر از او تمجيد نمىكنى، بدگويىاش نكن.
پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: به يك ديگر حسادت و كينه نورزيد، و از همديگر غيبت نكنيد و با هم برادر باشيد.[5]
شدّت زشتى غيبت
پيامبر خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: از غيبت به شدّت پرهيز كنيد، زيرا از زنا بدتر است، و دليلش اين است كه اگر كسى زنا بكند و توبه نمايد، خداوند توبهاش را قبول مىفرمايد، اما غيبتكننده را نمىبخشد، مگر غيبتشونده او را ببخشد.[6] پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: در شب معراج گروهى را ديدم كه صورتهاى خود را با ناخن مىخراشيدند، از جبرئيل پرسيدم: ايشان چه كسانىاند؟ گفت:
إرشاد القلوب / ترجمه سلگى، ج1، ص: 304
پيامبر اسلام صلّى اللَّه عليه و آله و سلم در خطبهاى بالاى منبر در باره ربا و خطرهاى بزرگ آن سخن مىگفتند و فرمودند: «گناه گرفتن يك درهم ربا از هفتاد زنا با محرم خود بيشتر است و ريختن آبروى مسلمان از آن بدتر است و گناهش بالاتر.» در تفسير آيه:
وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ[9]: واى بر هر عيبجوى مسخرهكنندهاى! فرمودهاند: «همزه» يعنى: كسى كه به مردم طعنه مىزند و «لمزه» يعنى: كسى كه با غيبت گوشت مردم را مىخورد.
سزاوار است كه وقتى انسان مىخواهد عيبت ديگران را ذكر كند، به ياد عيبهاى خود بيفتد و آنها را در وجود خود ريشهكن سازد و از آنها استغفار نمايد. بر شما باد كه هميشه خدا را ياد كنيد، زيرا درمان بيماريهاى روحى و جسمى شما همان است و از بدگويى ديگران حذر كنيد كه سبب بيمارى شما مىگردد.
روزى حضرت عيسى عليه السّلام با حواريون خود از كنار سگى متعفّن[10] مىگذشت، حواريون گفتند: چه بوى بدى مىدهد؟ آن حضرت فرمود: عجب دندانهاى سفيدى دارد، كنايه از اينكه زبانت را (اى شنونده) جز بر خير حركت مده.[11]
إرشاد القلوب / ترجمه سلگى، ج1، ص: 305
حقيقت غيبت چيست؟
حقيقت غيبت آن است كه چيزى را به ديگرى نسبت بدهى كه اگر به گوشش برسد، آن را ناخوش دارد و به آن راضى نباشد، و اين نسبت در همه چيز صادق است، مثلا: راجع به نسبت و خاندان وى، چيزى گفته شود (كه بىاصل و نسب است) و يا بدنش فلان نقص را دارد، و يا مثلا ديوانه و كم عقل است، و يا كارهايش از روى حساب و كتاب نيست يا دينش سست است، يا بد اخلاق و رياكار است و يا لباسش چرك است،[12] (خلاصه تحت هر عنوانى او را تحقير كنى، شرعا حرام است و انسان در مورد آن كيفر مىشود).
تعريف و معنى غيبت، و پاداش جلوگيرى از غيبت
پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: حد غيبت اين است كه در باره ديگرى چيزى بگويى (كه اگر به گوشش برسد او را ناخوش آيد) و آن صفت در او باشد، و اگر دروغ گفته باشى؛ تهمت محسوب مىگردد و كسى كه در مجلس غيبت حاضر شود و به آن گوش دهد، در آن شريك است و اگر از آن جلوگيرى كند، خداوند او را مىبخشد.
و نيز پيامبر اسلام صلّى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: كسى كه از ريختن آبروى مسلمانى جلوگيرى نمايد، خداوند در قيامت او را از آتش دوزخ نجات مىدهد.[13] و فرمود: خوشا به حال كسى كه به عيبهاى خود بينديشد، و به عيوب مردم نپردازد.[14]
إرشاد القلوب / ترجمه سلگى، ج1، ص: 306
انگيزه غيبت
علتغيبتكردن به سينههاى پر از حسد و خشم نسبت به ديگران باز مىگردد، و اگر اين دو صفت را انسان در خود بكشد، غيبتش نسبت به مردم بسيار كمتر مىگردد.
پيامبر اسلام صلّى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: دوزخ درى دارد كه كسى وارد آن نمىشود، مگر آن كس كه كينه خود را عملى ساخته باشد.
و فرمود: هر كس در حال قدرت، خشم خود را فرو برد، خداوند او را در انتخاب حور العين آزاد مىگذارد و هر چه خواست مىتواند انتخاب نمايد.[15] در كتابهاى آسمانى گذشته چنين آمده بود: اى فرزند آدم در هنگام خشم مرا ياد كن تا من هم در هنگام خشم تو را ياد كنم و تو را با ديگران هلاك نكنم.[16] لازم است انسان خردمند به جاى پرداختن به ديگران، به امور خود و معاش و فرزندان خود بپردازد، در اين صورت از ديگران غيبت نخواهد كرد، و در جايى كه اشتغال انسان به غير از ذكر خدا، خسارت محسوب مىگردد، تكليف غيبت معلوم است، (كه چه زيان بزرگى نصيب او مىگردد).
و فرمود: چيزى كه مردم را در آتش واژگون مىكند، آيا غير از گفتههاى زبان است؟![17] در اين باره همين بس كه فرمود:
إرشاد القلوب / ترجمه سلگى، ج1، ص: 307
لا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ بَيْنَ النَّاسِ؛[18]: در بسيارى از سخنان در گوشى (و جلسات محرمانه) آنها خير و سودى نيست؛ مگر كسى كه (به اين وسيله) امر به كمك به ديگران، يا كار نيك، يا اصلاح در ميان مردم كند.
خداوند سخن گفتن را جز در اين گونه موارد، بىخير دانسته، و با بيان راهنمايىهاى لازم، نهايت مهر را در حقّ بندگان خود روا داشته، اگر چه پند نمىگيرند.
مذمّت سخنچينى
در مورد سخنچينى بايد گفت: كه گناهش از غيبت بيشتر و بزرگتر است، زيرا سخنچين علاوه بر غيبت، با نقل سخن، ديگران را به آزار برادران خود وامىدارد[19] و سبب ايجاد فتنه و فساد و كينه در جامعه مىگردد، خلاصه اين خصلت ناپسند و پست يكى از بدترين و كثيفترين صفات است. خداوند اين خصلت را نكوهش كرده و سخنچين را فاسق ناميده و ديگران را از قبول سخنهايش بر حذر داشته و فرموده:
إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى ما فَعَلْتُمْ نادِمِينَ[20]: هر گاه فاسقى (سخنچين) خبرى برايتان آورد، (فورى قبول نكنيد)
إرشاد القلوب / ترجمه سلگى، ج1، ص: 308
در بارهاش به تحقيق پردازيد، تا مبادا از روى ندانمكارى به ديگران آزارى برسانيد و بعد پشيمان شويد.
در روايت آمده كه شخصى به امام سجّاد عليه السّلام عرض كرد: فلانى در باره شما چنين و چنان گفت؟ فرمود: سوگند به خدا حقّ برادر خود را حفظ نكردى، زيرا او تو را امين دانسته، (و رازى با تو گفته) ولى تو به او خيانت كردى و حرمت مرا هم نگاه نداشتى، زيرا چيزى را به من گفتى كه نيازى به شنيدنش نداشتم، مگر نشنيدهاى كه سخنچينها سگهاى دوزخاند؟
ضمنا به آن شخص بگو به زودى مرگ همه ما را مىگيرد و در گور جاى خواهيم گرفت و در قيامت وعدهگاه و حاكم بين مردم، خداوند است.
يكى از فرمانداران مأمون نامهاى به او نوشت كه فلان فرماندار تو مرده و يك صد هزار دينار ارث به جاى گذاشته و وارثى جز پسر بچهاى كم سنّ و سال از او به جا نمانده با توجه به اينكه اين مال از اموال شما برداشته شده، اگر سرورمان (مأمون) اجازه دهد، مال را تصرّف كرده و مقدارى را براى ما يحتاج طفل صغيرش مىگذاريم و بقيه را به نزد شما ارسال مىداريم؟
مأمون در پاسخ نوشت: «مال را خدا زياد كرده و فرزندش را خدا نگاه مىدارد، و سخنچين را خدا لعنت مىكند.»[21]
[1]( 2) حجرات/ 12.
[2]( 1) علّامه شعرانى: اين حديث مخالف بطلان احباط عمل است.
[3]( 2)
\iُ\i قال النبى صلّى اللَّه عليه و آله و سلم:\E يأتى الرّجل يوم القيامة و قد عمل الحسنات فلا يرى في صحيفته من حسناته شيئا فيقول اين حسناتى الّتى عملتها في دار الدّنيا؟ فيقال له ذهبت باغتيابك للنّاس و هى لهم عوض اغتيابهم.\E
[4]( 1)
\iُ من اغتيب عنده اخوه المؤمن فلم ينصره فقد خان اللَّه و رسوله.\E
[5]( 2)
\iُ لا تحاسدوا و لا تباغضوا و لا يغتب بعضكم بعضا و كونوا عباد اللَّه اخوانا.\E
[6]( 3)
\iُ\i قال النبى صلّى اللَّه عليه و آله و سلم:\E و قال ايّاكم و الغيبة فانّها اشدّ من الزّنا لانّ الرّحل يزنى فيتوب فيتوب اللَّه عليه و انّ صاحب الغيبة لا يغفر له الّا اذا غفرها صاحبها.\E
[7]( 4)
\iُ مررت ليلة اسرى بى الى السّماء على قوم يخمشون وجوههم بأظفارهم فسئلت جبرئيل عنهم فقال هؤلاء الّذين يغتابون النّاس.\E
[8]( 5) علّامه شعرانى: ان قيل كيف رآهم النبى صلّى اللَّه عليه و آله و سلم ...
: اگر كسى بپرسد هنوز قيامت بر پا نشده چگونه پيامبر آنها را ديد؟ مىگوييم: صور عالم جسمانى در عقول مجرّده روحانيت ثابت است، چه ماضى باشد و چه مستقبل و حال، پس اگر نفس به جهان عقول مجرده متّصل گردد، مسائل گذشته و آينده را مىبيند، زيرا در آنجا ترسيم مىگردد و از آن خبر مىدهد، بلكه ممكن است انسان در خواب هم ببيند كه نزديكانش مىميرند يا مالى به او مىرسد، چه به صراحت و چه با تأويل، چنان كه در خواب ببيند دندانى از او كنده شد و اين امور براى مردم عادى است، تا چه رسد به پيغمبر ما در حال بيدارى و در شب معراج.
[9]( 1) الهمزه/ 1
[10]( 2) علّامه شعرانى: جائف يعنى: عفن.
[11]( 3)
\iُ مرّ عيسى عليه السّلام و معه الحواريون بكلب جائف قالوا ما اجيفه؟ فقال هو ما ابيض اسنانه.\E
يعنى: ما عود لسانه الّا على الخير.
[12]( 1) و الغيبة هى ان تذكر اخاك بما يكرهه.
[13]( 2)
\iُ\i قال النبى صلّى اللَّه عليه و آله و سلم:\E من ردّ عن عرض اخيه كان حقّا على اللَّه ان يعتقه من النّار.\E
[14]( 3)
\iُ\i قال النبى صلّى اللَّه عليه و آله و سلم:\E طوبى لمن شغله عيبه عن عيوب النّاس.\E
[15]( 1)
\iُ\i قال النبى صلّى اللَّه عليه و آله و سلم:\E من كظم غيظه و هو يقدر على امضائه خيّره اللَّه في اىّ حور العين شاء اخذ منهنّ.\E
[16]( 2)
\iُ\i في الحديث:\E اذكرنى عند غضبك اذكرك عند غضبى فلا امحقك مع من امحقه.\E
[17]( 3) علّامه شعرانى: حصائد جمع حصيده به معناى محصول درو شده، و در اينجا كنايه از اقوال است.
[18]( 1) نساء/ 114
[19]( 2) علّامه شعرانى: من الاعزاء و هو التحريص.
: واداشتن و تحريك كردن به آزار ديگران.
[20]( 3) حجرات/ 6
[21]ديلمى، حسن بن محمد، إرشاد القلوب / ترجمه سلگى - قم، چاپ: اول، 1376ش.