درخت دوستی حافظ:
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد
چو مهمان خراباتی به عزت باش با رندان که درد سرکشی جانا گرت مستی خمار آرد
شب صحبت غنیمت دان که بعد روزگار ما بسی گردش کند گردون بسی لیل و نهار آرد
عماری دار لیلی را که مهد ماه در حکم است خدا را در دل اندازش که بر مجنون گذار آرد
بهار عمر خواه ای دل وگر نه این چمن هر سال چو نسرین صد گل آرد بار و چو بلبل هزار آرد
خدا را چون دل ریشم قراری بست با زلفت بفرما لعل نوشین را که زودش با قرار آرد
در این باغ از خداوند خواهد دگر پیرانه سر حافظ
نشیند بر لب جویی و سروی در کنار آید